مصاحبه با ناصرعبداللهی : تا زنده ام نام بندرعباس را فریاد خواهم زد
گپی خودمانی با ناصر عبداللهی همراه با بزرگترین کنسرت سال ۸۳
گفت و شنود ژورنالیستی با ناصر عبداللهی خیلی مشکل است . از این جهت که این هنرمند پرآوازه جنوب(بندرعباسی) موسیقی پاپ کشورمان آنقدر خودمانی و راحت و دوستانه سخن می گوید که من خبرنگار قبل از این که برای نگارش و جمع بندی سوالاتم تمرکز کنم ، محو صفا و صمیمیت شخصی می شوم که تا قبل از این هرگز تصور نمی کردم که شاهد چنین گفتگویی باشم .
برای آنچه که می گوید به اندازه ی یک کتاب دلیل و مدرک و سند دارد و برای سکوتش هم ... و اما ناصر عبداللهی ... ؟
با خبر شدیم که اواخر خردادو اوایل تیر ماه ((ناصریا)) بزرگترین کنسرت دوران هنری اش را در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران اجرا خواهد کرد . بر آن شدیم بر اساس پیش بینی زمانی در تقارن چاپ این گفتگو با اجرای کنسرت عبداللهی این مصاحبه را برایتان به چاپ برسانیم ... گفتنی است بر گزاری کننده ی این کنسرت بزرگ ((موسسه ی فرهنگی هنری راه زندگی)) بوده است . از این که چند سال پیش جزو اولین نشریاتی بودیم که با ناصر عبداللهی به گفتگو نشستم و در واقع اولین نشریه ای بودیم که میزبان مطبوعاتی خانواده این هنرمند بودیم خوشحالیم ... ولی روند زندگی انسان سرشار از مسیر های هموار و ناهمواری است که به اقتضای دقایق و لحظات ، آدمی در این ره مجبور به گذر است و ...
از کجا آمده ای ؟ آمدنت بهر چه بود ...؟ از بندرعباس ... از محله ی مسجد بلال در محدوده ی تقریبی مرکز این شهر ، در تاریخ 10/10/1349 متولد شدم و اینقدر تاریخ تولدم را با توجه به علاقه ی زیادی که به عدد 10 دارم ، گفته ام که خیلی ها می دانند ... مثل خود شما ، البته بیوگرافی خودم را در مصاحبه ی قبلی و مفصلی که با شما انجام داده بودم گفته بودم .
البته ما در این گفتگو سعی داریم کمی متفاوت تر باشیم ... یعنی محور گفتگو را بر مبنای مسائل خانوادگی قرار ندهیم بلکه بیشتر به دیدگاههای حرفه ای شما بپردازیم ... از این کار شما ممنون و متشکرم شاهدید که هنرمندان از جهاتی مظلوم ترین اقشار جامعه محسوب می شوند ... به خدا قسم شهرت اینقدر هم که خیلی ها فکر می کنند خوب نیست ، من هم مثل شما و بستگانتان زندگی می کنم و قطعا در روند زندگی خودم خوشی ها و بعضا نا مرادی هایی را پشت سر می گذارم ، همانگونه که خیلی از مردم اینگونه اند ولی متاسفانه شایعاتی پشت سر هنرمندان همواره جاری و ساری است که واقعا معلوم نیست از کجا آمده و چه سر منشایی دارد ... مثل خود من که البته می دانم منشا خیلی از شایعات ناروایی که برای من رواج دارد از کیست ولی همه چیز را به خدا و قضاوت مردم واگذار می کنم ...
ناصر عبداللهی کیست ؟ یک بنده ی حقیر حضرت دوست که هر چه دارد از اوست ...
ناصر چه دارد و چه ندارد ؟ داشته هایش خیلی چیزهاست ... نعماتی که خداوند به او عطا کرده ، تا امروز سلامت باشد ، خانواده اش و فرزندانش سلامت باشند و با افتخار برای مردم بخواند و برای مردم باشد . اما اگر ((ناصر عبداللهی)) چیزی هم ندارد از آن ناراحت نیست ... تلاش در زندگی لازم و ضروری است ولی تقدیر خدا را نباید فراموش کرد .
و اما ناصر عبداللهی چرا شد ناصریا ؟ در مصاحبه ی قبلی که با شما داشتم فقط ناصر عبداللهی بودم ولی امروز مردم مرا با نام ناصریا نیز می شتاسند و این موضوع به پس از انتشار کاست ((دوستت دارم)) و ترانه ی ناصریا خطاب محکمی برای یاری گری ، در خواست نصرت و رو به همه ی ناصر های جهان است .
نسبت به آلبوم هایتان چه حسی دارید ؟ هر کدام از آن ها حس خاصی از حقیقت دارد از ((عشق است)) گرفته تا ((دوستت دارم)) و ((بوی شرجی)) و این اواخر ((هوای حوا)) ...
گفتید ((هوای حوا)) ... پس از دوستت دارم که با بهنام ابطحی همکاری داشتید ((بوی شرجی)) را منتشر نمودید و دوباره در ((هوای حوا)) با بهنام همکاری کردید ، این رویکرد دوباره به چه دلیلی بود ؟ در رابطه با تفکر خودم نسبت به آلبوم ((بوی شرجی)) بعدا توضیح می دهم ولی اشاره ی خوبی به موضوع همکاری من با بهنام ابطحی کردید . الحق والانصاف باید بگویم که بهنام یکی از برترین های موسیقی کشور در زمینه ی آهنگسازی و تنظیم است و واقعا این افتخاری برای من بود که در دو کاست با بهنام همکاری کردم . همین جمله را من در مصاحبه ی نوروزی به یکی از نشریات گفته بودم و در آن به همکاری موازی با دیگر دوستان نیز اشاره کرده بودم . نگارش و تنظیم غلط این مصاحبه مطلب را به نوعی دیگر تداعی کرده بود به این صورت که من چندان مایل به همکاری با بهنام نیستم ... در صورتی که اصلا چنین چیزی صحت ندارد و کار با فرد بزرگ و توانمندی چون بهنام ابطحی همواره اقتخـار من و شاید خیـل عظیمی از هنرمندان خواننده باشد .
گفتید که درباره ی ((بوی شرجی)) نیز خواهید گفت ... ((بوی شرجی)) یکی از آلبوم های مجموعه ی شمیم جنوب برگرفته از اهداف درونی و هدفمندی است که شاید بیان همه ی آن در این مجال نمی گنجد .
ولی خلاصه اش بد نیست ... اگر قصد تحقیق درباره ی شخصیت های ماندگار موسیقی ، آواز ، شعر و ... داشته باشیم بی شک سر نخی از آن ، از هنرمندان جنوب و خاک پاک جنوب بر می گردد . هنرمندان قابل و توانمندی چون ((ابراهیم منصفی)) متخلص به رامی ، که احساسی ترین اشعار را می سرود و ظریف ترین ملودی ها را با گیتارش خلق می کرد و یا از موسیقی جهان اقتباسی نیکو انجام می داد و صدای دلنواز و مهربانی داشت ، خصوصا هرمزگان و بندرعباس به اقتباس از یکی از آثار استاد منصفی با شعر خوب دوستم محمد رضا طغرل جردی (متخلص به اهورا) آمیخته شده و با شروه خوانی دوست هنرمندم اسحاق احمدی که یقینا بعدها از این جوان در عرصه ی موسیقی بیشتر خواهیم شنید همراه بوده و هر کدام از ملودی های جنوبی ایت کاست مثل ((نازتکه)) که نگاهی عاشقانه به حضرت دوست دارد و جهان خلقت را که شمه ای از حضرت عشق می داند و یا ترانه ی ((غصه)) که ماجرای پایان عشق جوانی را توصیف می کند که با ناامیدی و بی قراری جهان را همچون زندانی می پندارد و ... همه ی ترانه ها اهداف و پیشینه ی معنوی را در بطن خود دارد .
...با همه ی این اوصاف خودتان واقعا و بی رودربایستی ازکدام یک از آلبوم هایتان لذت می برید ؟ اگر راستش را بخواهید از شکیل بودن ((عشق است)) ، نشاط ((دوستت دارم)) ، معنویت ((بوی شرجی)) و هیجان ((هوای حوا)) لذت می برم ... ولی با توجه به انرژی ای که از موسیقی معنوی می گیرم شاید به ((بوی شرجی)) نگاه خاصی داشته باشم .
با توجه به وضعیت بازار موسیقی پاپ امروزه ایران ، چرا شما به بازسازی کارهای معنوی دهه ی هفتاد خود اصرار دارید ؟ هر انسانی دارای دو زندگی درونی و بیرونی است که به اعتقاد من نشاط درونی آدمی منتج به نشاط بیزونی او می گردد و این مهم میسر نیست جز توکل به حق و توسل به ائمه ی اطهار که بحمداله شرایط در زندگی من به گونه ای رقم خورده که بستر دوباره ای برای انجام و ادامه ی این مهم فراهم گشته است .
یک مقدار به بحث شخصی و شاید خانوادگی بر گردیم ... مشکـلی که نیست ... زیاد نه ... به هر حال بفرمایید .
این که از زندگی فعلیتان بگویید ، ضمن این که قدم نو رسیده را هم تبریک می گوییم ... بله ، همان طور که می دانید بحمدا... زندگی جدید من توام با شادکامی و آرامش خاصی است . به همراه سه فرزندم نوید ، نازنین و نامی زندگی می کنم و به تازگی هم صاحب دختری شده ام به نام ((نینا)) .
و زندگی قبلی شما... همسر سابقم درطول زندگی مشترک با من صبر و حلم قابل توجهی را از خود نشان داد و واقعا باید بگویم که جدایی ما ، یک جدایی توام با تفاهم بود ... او خیلی احساس خستگی می کرد و به نظر من این جدایی ، استراحت خاصی را در زندگی به او می بخشید ... در همین اثنا بود که خودش درخواست جدایی کرد و من هم با وجود این که مخالف این موضوع بودم صرفا به دلیل این که می دیدم او واقعا ابراز خستگی می کند سعی کردم که مثل همیشه با او مدارا کنم و دوستش داشته باشم ... به نظر من حساسیت های زیادی که در وجود او نسبت به من رشد کرده بود موجبات این خستگی را فراهم کرد .
خب ، هر جا فکر می کنید بس است ، ما هم نمی نویسیم ! نه البته بدم نمی آید که چیزهایی مطرح شود ... پس از این که جدایی شکل گرفت ، او و بچه هایم با هم زندگی می کردند تا این که ایشان برای جراحی های زیبایی اقدام کرد و پس از آن به بستر آرام و ساکتی نیاز داشت ، فرزندانم را نزد خودم آوردم که از این اتفاق بسیار خرسند و مسرورم ... چون واقعا زندگی بدون فرزندانم بسیار سخت و دشوار است و تلخ ...
یعنی در حال حاضر شما به همراه همسر دومتان و فرزندانتان با یکدیگر در کنار هم زندگی می کنید ؟ بله .
به نظر ما همسر فعلی شما در آغاز زندگی مشترکتان محبت و ایثار زایدالوصفی را از خود نشان داده ... البته از جدایی ما تا ازدواج مجدد من تقریبا دو سال می گذرد و زمانی که فرزندانم را از همسر سابقم تحویل گرفتم در کنار همسر فعلی ام ، خانم فاطمه فهیمی بودم و صد البته که نظر ایشان برای این اقدام من بسیار مهم بود ، پس از مشورتی بسیار عاقلانه نظر این عزیز بزرگوار را مساعد و بسیار مثبت دیدم که جای تشکر و قدردانی بسیار دارد . واقعا شاید کمتر زنی در دنیا تن به چنین خواسته ی همسرش بدهد ولی مطمئنم این اقدام ایثارگرانه ی ایشان به واسطه ی روح معنوی و باطن قوی و خیرخواهانه اوست . همسرم از خانواده ای بسیار روحانی و معنوی بوده که خانواده ی ایشان همواره بانی امور خیرخواهانه در سطح استان هرمزگان هستند .
کدام یک از فرزندانتان رویکرد بیشتری به هنر دارند ...؟ دخترم نازنین ... فکر می کنم موسیقی را خوب می فهمد و واقعا خوب هم می خواند . اینگونه که پیش می رود آینده ی روشنی در انتظار اوست .
کنسرت های زیادی را در داخل و خارج از کشور اجرا کرده اید . قطعا اگر بخواهیم خاطره ای از هر یک از آن ها بشنویم باید یک کتاب بنویسیم ولی شیرین ترین و تلخ ترین آن ها چه بود ... گروه ناصریا به شکل فعلی از بهمن ماه سال 1379 شکل گرفت . البته قبل از آن کنسرت های من به صورت تکنوازی بود ولی به شکل فعلی از سال 79 تا امروز کنسرت های زیادی را تجربه کرده ام ... اگر بخواهیم از شیرین ترین ها بگویم واقعا کار مشکلی است ولی شاخص ترین آن که همیشه در ذهنم باقی مانده مربوط به کنسرت تایلند است که هنگام خواندن ترانه ((فاطمه بنت نبی)) خانمی تایلندی که نه مسلمان بود و نه فارسی می دانست با این ملودی گریست ! وقتی دلیل گریه او را پرسیدم بی درنگ اشاره به تقدس نامی کرد که در این ترانه وجود دارد و او نامی جز فاطمه زهرا (س) نبود . اگر از تلخ ترین خاطرات نیز بخواهید باید به دورانی اشاره کنم که موقتا خانمی مدیریت برنامه هایم را در دست گرفت و تمام امور و برنامه هایم متاسفانه به شکل نامناسبی برنامه ریزی شد . خوشحالم که امروز دیگر این خانم مدیر برنامه هایم نیست .
اخیرا تعدادی از مردم هنر دوست و خوب بندرعباس نسبت به مصاحبه ای که چندی پیش شما در یکی از نشریات داشتید واکنش منفی نشان دادند ... خودم از دل خودم خبر دارم که مدیون خاک پاک بندرعباس هستم ... مرهون محبت های مردم خونگرم و دلسوز این شهر و ارادتمند همه ی هنرمندانی که نام بندعباس را سرفراز می کنند . خودم هم بین خودم و خدای خودم می دانم که چه چیز را در مصاحبه گفته ام و آن چه که نوشته شده بود کذب محض بود و اقدامات حقوقی را هم در این باره انجام دادم . نه به دلیل این واکنـش ها بلکه به واسطه ی نظر قلبی ام می گویم که من به بندرعباسی بودن خودم افتخار می کنم و تا زمانی که فرصت داشته باشم نام این سرزمین را فریاد می کنم .
و برنامه های آتی ... در زمینه ی آلبوم شاید به خواست خدا این نعمت نصیب من حقیر شد که بتوانم کاستی با محتوای خاص پاپ معنوی را تولید و عرضه کنم . در زمینه ی کنسرت هم علاوه بر کنسرت های بندرلنگه و همین کنسرت تهران احتمالا پس از ایام فاطمیه به شهرهای تبریز ، رشت ، آبادان و اهواز سفر خواهیم کرد . ضمن این که دعوتنامه هایی هم از کشورهای آلمان و فرانسه داریم که در حال انجام مذاکرات و عقد تفاهم نامه ی اجرایی هستیم .
در میان هنرمندان بندرعباسی چرا به غیر از شما هنرمندان دیگری قصد حضوری فعال را ندارد؟! اصلا این طور نیست ... تا چندی دیگر شاهد خواهید بود که کار دوست خوبم آقای ((رضا صادقی)) چگونه مورد استقبال واقع خواهد شد . ایشان هم از هنرمندان خوب بندرعباسی هستند . قبل از ایشان هم دوست خوبم ((حسن پیغان)) توانست خودش را به جامعه ی هنری معرفی کند . ضمن این که باید بگویم ((پیروز قدم زنی)) یکی دیگر از هنرمندان بزرگ بندرعباسی است که به زودی کاستنش روانه ی بازار خواهد شد ... هر چند این دوستان تلاش بیشتری نشان دهند موجبات افتخار سرزمین هنرپرور بندرعباسی خواهند بود .
اگر امروز بخواهیم ناصر عبداللهی را با ناصر عبداللهی سال 79 مقایسه کنیم چه تغییراتی را شاهدیم ؟ پوستش یه مقدار سفیدتر شده ، قدری موهایش سفیدتر شده البته مایل به نوک مدادی ! ( با خنده ) ولی در کل زندگی عرصه ی کسب تجربه است . اگر ناصر عبداللهی در این سال ها با بی مهری هایی هم مواجه شده حتما تقدیر خدا بوده که او تجربه بیاموزد ولی خدای متعال را شاکرم که هیچگاه نظر لطفش از من برنگشته ...
ناصر با ریش و سبیل زیباتر است یا بدون آن ها ... اگر منظورتان به این چندی پیش است که من نه ریش داشتم و نه سبیل باید بگویم که همه ی آن ها از بد یک حادثه روی داد ... جایی که در حین اصلاح حواسم پرت شد و ... که امروز شما هم برای من دست گرفته اید !
و سخن آخر ... بت یاد و نام حضرت دوست ، که هر چه داریم از اوست و با قدردانی از شما ای مهربانان که مرا در لحظات پاک و مهربانتان میهمان نمودید تا با این چند سطر از توجه شما به خود ببالم و حضرت عشق را تا ابد سپاسگزار باشم . به زیر سایه ی عشق و معرفت پاینده باشید تا ما ر افتخار این خدمت باقی بمانیم .
منبع : نشریه راه زندگی شماره ی ۱۷۲
با تشکر از دوست خوبم گندم(بانوی شبنم پوش )که این مطلب زا برایم ارسال کرد.
ویرایش عکس از ویدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آهنگ وبلاگ:غصه از آلبوم بوی شرجی
چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟
نوشته شده توسط گل مینا در روز دوشنبه 19 شهریور ماه سال 1386 ساعت 6:05 PM
پیوند | چاپ | اگرنقد یا نظری داری کلیک کن [23]
مصاحبه با ناصرعبداللهی : مصاحبه با ناصر عبداللهی شهریور۸۵
منبع : مجله ی کانون خانواده
این مصاحبه دقیقا مربوط می شه به دو ماه قبل از به کما رفتن ناصریا و سه ماه قبل از... نیمه ی دوم شهریور ماه سال 1385
مصاحبه با ناصر عبداللهی (هنرمند آهن فروش نیست)
اسمش با ترانه ی معروف ناصریا شهره ی عام و خاص شد . اصالتش به شهرهای جنوب کشور بر می گردد و صدایش همچون مردم جنوب اصالت و گرمی لهجه ی آن ها را دارد .
وی در سال 1349 در بندرعباس متولد شد . آلبوم هایی نظیر عشق است ، دوستت دارم ، بوی شرجی و هوای حوا را تا کنون از این هنرمند شنیده ایم . اخیرا هم زمزمه هایی است که وی می خواهد با بنیامین بهادری یک اثر موسیقیایی (ماندگار)را منتشر کند . با وی گپی زده ایم که آن را می خوانید :
از آلبوم جدید خود بگویید .
این آلبوم مراحل پایانی ضبط خود را سپری می کند که توسط موسسه ی فرهنگی – هنری آوای نکیسا تهیه شده است .
شنیده ایم که در این اثر با بنیامین بهادری همکار هستید
آهنگسازان و تنظیم کنندگانی چون مهرداد نصرتی ، ئکتر محمد رضا چراغعلی ، بنیامین بهادری ، نیما وارسته ، بهنام ابطحی و خود من برای این آلبوم آهنگسازی کرده ایم .
از فضا و اسم این آلبوم بگویید .
هنوز اسمی برای این آلبوم بر نگزیده ام . اما فضای آن انرژیک و تند است و کمی با فضای دیگر آلبوم ها متفاوت می باشد .
برایمان کمی از فضای اجراهای زنده ی موسیقی پاپ و شرایط برگزاری آن ها صحبت کنید .
در پشت صحنه ی کنسرت ها آشفته بازاری وجود دارد . به ویژه زمانی که کنسرت ها تمام می شود . در رابطه با کنسرت های من تا دلتان بخواهد چک های برگشتی فراوانی دیده می شود . بی اغراق نیست اگر بگوییم از هر 10 برنامه ، چک های دستمزد 5 برنامه هرگز وصول نمی شود !!!
این حقیقتی است که مردم از آن بی اطلاعند . از چگونگی شکل گیری ترانه ی ناصریا برای خوانندگان بگویید .
این ترانه یک نوع اندیشه ی فرهنگی است . این موسیقی بر آمده از فرهنگ موسیقی جنوب و خطه ی هرمزگان است . در ایران کسی نمی داند که این نوع موسیقی دارای چه ریشه هایی است و از چند گوشه تشکیل شده و به همین خاطر هنگامی که ما آن را اجرا می کنیم ، تهمت می زنند که این موسیقی فلان کشور است و ما مرتکب سرقت شده ایم .
با توجه به این که اهل بندرعباس هستید ، فضای موسیقی این شهرستان چگونه است ؟
بندرعباس در آن سال ها پر بود از آلبوم هایی که از کشور های خارجی می آمد و اغلب آن ها فاقد کیفیت بود . زمانی که به خانه های دوستان و آشنایان می رفتم ، شاهد بودم که در و دیوار خانه های آن ها به دلیل عدم تولیدات داخلی ، از عکس خواننده های خارجی چون مایکل جکسون ، جرح مایکل پر شده بود .
پس به نوعی حس مسئولیت پذیری شما را وارد عرصه ی موسیقی کرد ؟
بله ، همیشه پیش خودم فکر می کردم که ما باید برای جوانان ایرانی الگو های سالم وطنی ایجاد کنیم تا آن ها هنرمندان خارجی را الگوی خود قرار ندهند . به فکر افتادم و دیدم به عنوان یک ایرانی وطن پرست باید زمینه ای را فراهم کنیم تا بتوانیم بر بستر آن ، هنر متعهد را عرضه نماییم . برای نیل به این هدف ، بهترین راه فعالیت در عرصه ی موسیقی و تئاتر بود . ابن ها هنرهایی بودند که به بهترین نحو می توانستیم از آن ها استفاده کنیم . البته از طریق سینما و تلویزیون هم می شد این حرف ها را انعکاس داد ، به خصوص تلویزیون که نفوذ بسیاری دارد . من در آن زمان سعی خودم را کردم که از تلویزیون شروع کنم ، اما متاسفانه با من همکاری نشد .
چرا ؟
شاید به این دلیل که درست مرا نمی شناختند !!!
بعضی معتقدند کاست عشق است کار چندان خوبی نبود .
چنین عقیده ای ندارم . من ملودی های این آلبوم را برای فضای بسته ی سال های 75-74 ساختم . اما از سال 1375 فضا عوض شد و کاست دوستت دارم که من با آن به مردم معرفی شدم با استقبال بیشتری مواجه شد .
درباره ی عوض شدن این فضا کمی برایمان توضیح دهید .
این اثر فضا و حس مردمی اش بیشتر از کاست قبلی بود . دوستان نباید فضای مردمی را با فضای بازاری یکی بپندارند . در این کار ، شعر ها حرف دل جوان ها را بیان می کرد .
دلیل فروش بالای دوستت دارم را چه می دانید ؟
شبکه ی سه سیما در هفتمین سال تولدش مرا معرفی کرد و در جشن خودشان ترانه ی ناصریا را پخش کردند و برخی دیگر از ترانه ها را . این کار به لانسه کردن من خیلی کمک کرد .
یک هنرمند تا چه حد باید تعهد اخلاقی را سرلوحه ی کار های خود قرار دهد ؟
کسی که می خواهد موسیقی کار کند ، شخصیتش هم باید شخصیت درستی باشد . از کوزه همان برون تراود که در اوست ! پس اگر سواد داریم ، اگر خواننده ی خوبی هستیم ، اگر آهنگساز و تنظیم کننده ی خوبی هستیم ، باید در سایه ی تعهد اخلاقی این کار را انجام بدهیم ، چون اگر غیر از این باشد ، نمی تواند کار و اثر ماندگاری را ارائه کرد .
یک اثر چگونه ماندگار می شود ؟
همان تعهد اخلاقی ، یک حرکت فرهنگی همچون موسیقی ، ادبیات ، نقاشی و تئاتر اگر در سایه ی تعهد انجام نشود ، در مدت کوتاهی از بین خواهد رفت .
فکر نمی کنید کسی از ماندگار شدن بدش نمی آید ؟ پس چرا کمتر شاهد آثار ماندگار هستیم ؟
من فکر می کنم همه ی خواننده ها ، آهنگسازها و هنرمندان دوست دارند بمانند و ماندگار شوند . من احساس می کنم تعدادی از هنرمندان این موضوع را درک نکرده اند و موسیقی را نشناخته اند . چون اصولا کارهای فرهنگی نیاز به زمان دارند و موسیقی هم که بخشی از حرکت فرهنگی است ، از این قاعده مستثنی نیست . این گونه افراد کارهای مقطعی انجام می دهند و به نظر من یک کار مقطعی ارزش ندارد .
نظرتان درباره ی موسیقی پاپ که امروزه در جامعه ما رایج است ، چیست ؟
موسیقی که امروزه راواج یافته ، بیش از آن که موسیقی برای موسیقی باشد ، موسیقی برای پر کردن جیب بعضی هاست . ما به موسیقی شاد احتیاج داریم ، چرا که این موسیقی نیازمند زمانه است . ما نوعی موسیقی را به عنوان مبارزه با موسیقی پاپ لس آنجلسی لازم داریم ، اما باید حدش مشخص باشد .
پس به نوعی شما موسیقی پاپ رایج را نفی می کنید ؟
نه ، من موسیقی را نفی نمی کنم . اگر ما بخواهیم یک جسم سنگین را برداریم با یک دست قادر به انجام این کار نیستیم . حرف من این است که باید به کلیه ی سبک های موسیقی پرداخت . موسیقی کوچه بازاری ، سنتی ، کلاسیک و پاپ اعضای یک مجموعه و جدایی ناپذیز هستند . ما باید در این زمینه یک رویکرد کلی داشته باشیم تا بتوانیم معضلات را بشناسیم و از سر راه برداریم .
والان فضا را اینگونه نمی بینید ؟
با این شرایط امروزی به سوی بی محتوایی و هجو گرایی قدم بر می داریم . در صورتی که شعار و هدف اصلی ما مقابله با ابتذال و هجو گرایی است .
مقصران چه کسانی هستند ؟
به طور مستقیم نمی توانیم به هنرمند ، آهنگساز ، تنظیم کننده و... خرده بگیریم . اما هنرمندان ما در سایه ی فعالیت تهیه کننده ها می توانند به کار و فعالیت بپردازند ، چون از خودشان پول و سرمایه ای ندارند . البته به جز عده ی معدودی که پولدارند . الان در اجتماع ما نوعی فقر مادی وجود دارد .
برای شرایط فعلی چه پیشنهادی دارید ؟
از جوانان این مرز و بوم دعوت می کنم که خودشان سرمایه گذار کارهای هنری خود باشند ، کسی که با موسیقی زاییده شده ، هنرمند است ، نانوا ، خیاط و آهن فروش نیست .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آهنگ وبلاگ: ترانه تلخ و شیرین از آلبوم عشق است(اگر به صورت اتوماتیک اجرا نشد از همان گوشه بالا سمت راست پلی کنید)
با تشکر از دوست خوبم بانوی شبنم پوش که این مطلب را برایم ارسال کرد
نوشته شده توسط گل مینا در روز پنجشنبه 6 اردیبهشت ماه سال 1386 ساعت 02:41 AM
پیوند | چاپ | اگرنقد یا نظری داری کلیک کن [32]
مصاحبه با ناصرعبداللهی : گفتگوی سیاورشن با ناصر عبداللهی مرداد۸۵
راستش هنوز شام نخورده بودم داشتم تازه چند قاشقی می خوردم که سیاورشن لینک وبلاگ رابه من داد با دیدن عنوان (گفتگو با ناصر عبداللهی) بسیار خوشحال شدم و سریعا صفحه را باز کردم اما...
هنوز چند جمله بیشتر نخوانده بودم که بغض گلویم را گرفت و غذا درگلویم گیر کرد داشتم خفه می شدم!!!
بی اختیار همراه جمله ها اشک می ریختم و آه می کشیدم و با خود می گفتم خدایا ناصر کیست؟
کیست این مرد عجیب و متواضع؟
این رازها چیست که در کلام او نهفته است !!!
او از چه سخن می گوید؟؟؟
آیا روزی خواهم فهمید یا خواهیم فهمید؟؟؟
نمی دانم!
فقط خواهشی از شما دارم تک تک جملاتش را با تفکر و تعمق بخوانیدکه ...
حال گفتگوی سیاورشن را بخوانید با ناصر عبداللهی ۱۲ مرداد ۱۳۸۵
مدتها بود که می خواستم یک گفتگو با ناصر عبداللهی داشته باشم تا اینکه مرداد امسال با خبر شدم ناصر بندر است. با او تماس گرفتم.
گفت : برای انجام یک سری کارهایم آمده ام . چند روزی بیشتر هم بندر نیستم . هر وقت فرصت شد خودم تماس می گیرم. یکی دو روز قبل از رفتنش به تهران تماس گرفت ، ساعت شش صبح بود . گفت : من الان وقت دارم .بیایم ؟
و آمد ! با تعدادی نان کلوکوی تازه و گرم و مقداری سوغات از کرمان !
اینقدر حرف و آواز برای شنیدن بود که تا شب فرصتی برای یک مصاحبه کامل و جامع پیش نیامد .
جملاتی که در زیر می خوانید حاصل گفتگو های خودمانی و پراکنده ای است که از همان روز یعنی دوازده مرداد شروع شد.
ناصر عبداللهی ۱۲ مرداد ۱۳۸۵
چرا بعد از این همه مدت دوباره می خواهی به بندرعباس بازگردی؟
ناصر: خیلی دلتنگ بودم . از محیط آنجا خسته شده بودم. می خواهم تمام رفیق های قدیمی ام را پیدا کنم . "..."
می دانی هندوها هم بندرعباس را خیلی دوست دارند .آنها اعتقاد دارند اگر اتفاق بزرگی قرار است بیفتد مکانش جایی است با مشخصات بندرعباس . می گویند همه در آن روز آنجا جمع می شوند .
گل مینا: که جمع شدند برای خاکسپاری این گل پرپر شده مان...اما آیا منظور این بوده یا؟...
از سالهای اول حضورت در تهران اطلاعات دقیقی نداریم . از شرایط آن روزها بگویید.
ناصر: روزهای خیلی سختی بود . من یک اتاق کرایه کردم بودم از یک خانم مسن درمیدان امام حسین . در وضعیت سختی زندگی می کردم . تنها بودم . گاهی مجبور می شدم روی بام خانه بخوابم "..."
خب در این ده سال چطور با موسیقی جاری در هرمزگان ارتباط داشتی ؟
ناصر: کارهای بچه ها به دستم می رسید . مثلا اجرای مراسم یادبود "ابرام" که من از اجرای محمد شهسواری و اجرای ترانه ای از ابرام توسط گروه گاتا خیلی خوشم می آید .تنظیم آن کار را چه کسی انجام داده ؟
اگر اشتباه نکنم امین امینی . از آثار خودت کدام را بیشتر دوست داری؟
ناصر: بوی شرجی .
بوی شرجی شاید قوی ترین کار شما باشد . با این حال چرا بوی شرجی در بازار چندان موفق نبود ؟
ناصر: خب به خاطر این که تهیه کنندگی این اثر را من خودم به عهده داشتم و به همین دلیل بوی شرجی از سوی بسیاری از شرکت ها تحریم شد !
بسیاری از آهنگ های شما را بهنام ابطحی تنظیم کرده است آیا این انتخاب دلیل خاصی داشته است ؟
ناصر: بله . بهنام سالها در بندرعباس زندگی کرده و با موسیق هرمزگان هم به خوبی آشناست .
بسیاری از موزیسین های استان بر این اعتقادند که ما از نظر نوازندگی پیشرفت های خوبی داشته ایم ولی در خوانندگی نه ، نظر شما چیست ؟
ناصر: نه من موافق نیستم ! ما امروز خوانندگان خوبی داریم "..."
موافقید چند کار تازه از هنرمندان جوان بشنویم ؟
ناصر: بله !
از نوید قویدل یک قطعه ی فلامنکو می گذارم . با صدای توحدی ،" به اعجاز عشق تو ... "
ناصر:آهنگش از کیست ؟
نوید قویدل
ناصر: گیتار را هم خودش می زند؟
بله
ناصر: زیباست . باید سر فرصت این جوان ها را از نزدیک ببینم .
[آهنگی از هادی آرمین برایش می گذارم . "وقتی که رفتی امگه که رودم خدا به همرات ..."
ناصر بسیار مجذوب شده . ابروهایش را تا حد امکان بالا می دهد، با خطوط چهره تعجب اش را به ما نشان می دهد !]
ناصر: این هادی آرمین است !؟
بله !
ناصر: این را حتما برای من رایت کن [بعدها می گفت این چند هفته ی آخر زنگی در تهران همه اش همین ترانه را گوش می کردم]
مقداری از آرشیو من از موسیقی هرمزگان از زار گرفته تا مولودی و ... را با هم می بینیم و می شنویم .
ناصر : من هم همین ایده را دارم - چه خوب است که ما یک تیم تشکیل دهیم . من امکاناتش را دارم - دستگاه ضبط صدا و فیلم و...باید این چیزها را ثبت کنیم . یک ماشین می خریم و راه می افتیم توی کوره دهات ها ! صبر کن من بیایم بندر !
اهداف هنری که در بندرعباس دنبال می کنی چیست ؟
ناصر: به فکر ثبت یک موسسه فرهنگی هستم !
آیا این موسسه اجازه نشر هم دارد ؟ چون خیلی وقت است که ایده ای برای انتشار یک نشریه موسیقیایی خاص جنوب و هرمزگان را دارم . ولی فقط در حد یک رویاست ! چون مراحل خیلی سختی پیش رو دارد .
ناصر: خیلی خوب است با هم این کار را انجام می دهیم . من دنبال مجوزش را می گیرم . [بعدها بیشتر در این باره حرف زدیم حتی راجع به جزئیات ، اصرار داشت نشریه موسیقی معنوی باشد سر این قضیه ساعت ها بحث کردیم .آخرین بار که گفتگوها داشت از جانب من ناامیدانه دنبال می شد. دستی به شانه ام زد ، خندید و گفت: نگران نباش این کار یک جوری انجام می شود که فکرش را هم نمی کنی !]
و کار موسیقی چه ؟
ناصر: می خواهم مثل قدیم کارهایم را بین مردم پخش کنم . می دانی ؟ اخیرا کار معنوی در موسیقی ممنوع شده است . من خیلی خوشحالم . می دانی چرا ؟ چون از این به بعد کارهایم خلوص بیشتری پیدا می کند . آنها را مثل قدیم [به رایگان] بین مردم پخش می کنم.
گل مینا: می دانی ؟ کار معنوی در موسیقی ممنوع شده است؟!!!!!!!!!!! عجب!!!!!!!!
آره خوب تا کسایی مثل هیچکس و غیره هستند که موسیقی ما رو به ابتذال بکشن چرا کار معنوی؟
موافقی باقی گفتگو را بعد انجام بدهیم . احساس می کنم سوال ها را خوب طرح نکرده ام .
ناصر: باشد من چند دفتر دارم که نوشته های خودم است آنها را می دهم بخوانی شاید آنها هم کمکت کند .
گل مینا: حالا این دفترها کجاست و آیا به دست سیاورشن رسیده یا نه؟ باید از خود او بپرسیم(سیاورشن)
[در حالی که آماده می شد برای رفتن]
این جمله را هم گوشه ای یادداشت کن شاید روزی به درد بخورد .
خداوندا توفیقی ده تا برای تو نیکو بنده ای باشم و به عشق تو نائل آیم که سرچشمه ی آرامش و هر آنچیزی است که به دنبال آنم .
منبع:سیاورشن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در پایان این که می خواستم با مطلب آخر سال وبلاگ را به روز کنم اما درج این گفتگو مهمتر و ضروری تر بود به همین دلیل سال را با شنیدن حرفهای ناصر به پایان می بریم و همینجا پیشاپیش نوروز را به شما تبریک گفته برای تک تکتان آرزوی موفقیت و بهروزی می کنم .
و سال را با کلام آخر ناصر و همکلام با او به پایان می رسانم.
خداوندا توفیقی ده تا برای تو نیکو بنده ای باشم و به عشق تو نائل آیم که سرچشمه ی آرامش و هر آنچیزی است که به دنبال آنم .
و عجیبه باز هم چه در سر داشتم و چه شد و این اتفاق بارها رخ داده....
نوشته شده توسط گل مینا در روز دوشنبه 28 اسفند ماه سال 1385 ساعت 01:47 AM
پیوند | چاپ | اگرنقد یا نظری داری کلیک کن [28]
مصاحبه با ناصرعبداللهی : 100 سئوال خصوصی از ناصر عبداللهی
کنکاش در زندگی خصوصی ناصر عبداللهی از ... به مدیریت محترم وبلاگ هنرمند فقید و فرزانه ناصر عبداللهی (ره)
با عنوان : 100 سئوال خصوصی از ناصر عبداللهی
سلام مینا . امیدوارم خوب باشید .
حقیقتش وقتی دوباره داشتم اینا رو پیدا می کردم تا تایپ کنم حال عجیبی بهم دست داد و بغض کرده بودم که چرا کوتاهی کردم .
چرا این مواردی که ناصر ذکر کرده رو همون موقع با این دقت نخوندم .چرا از لا به لای حرفاش نفهمیدم که از زندگی بی زاره.. چرا کسی به این ها توجه نکرد البته حقیقت هم همینه . کسی نمی دونست که قراره چی بشه... نمی دونم بغضی دوباره به سراغم اومده..
ولی الوعده وفا . پیرو قولی که داده بودم این ها رو تایپ کردم و به دست شما رسوندم..
فقط یه سری خواهش
اول اینکه این ها کلیات علاقه های عزیزمونه که خودتون می تونید ازش بقیه رو استخراج کنید (مثلا وقتی گفته نویسنده محبوب جبران یعنبی چه کتابهایی رو می خونده) بازم مثله همیشه می گم ممکن بقیه هم اینا رو بدونن من فقط پیرو قولم براتون پیدا کردم و نوشتم .
دوم : اینکه هم خودتون و هم کسایی که می خواید این ها رو بخونید سعی کنید با دقت و موشکافانه بخونیدش تا بفهمید ناصر چرا چشم به این دنیا نداشت و چرا رفت .
سوم رو وقتی تا ته خوندید بهتون می گم .
1- تاریخ و محل تولد:
10/10/49 ، بندر عباس ، محله ی مسجد بلال
2- پدر(نام/شغل/محل تولد)
عبدالرحمن، شغل آزاد،بندر عباس
3- مادر (نام/شغل/ محل تولد)
مهرنگار،معلم بازنشسته ی آموزش و پرورش ، بندر عباس
4- اهل محله / ساکن محله:
محله ی اوزی های بندر عباس / سعادت آباد (شهرک مخابرات)
5- دیگر خوانندگان خواندان:
پیروز قدم زنی (خواننده ی آلبوم هواخواه)
6- برادران:
نادر ، علیرضا، عقیل و طیب
7- خواهر:
فقط یک خواهر دارم
8- علاقه ی دوران تحصیل:
مطالعه آزاد کتب علمی – انجام آزمایشات مختلف در آزمایشگاه شخصی منزل
9- بهترین و بدترین درس:
بهترین:علوم / بدترین:ریاضی
10- زبان خارجی:
عربی و انگلیسی (در حدرفع نیاز)
11- قهرمان دوران کودکی:
دایی ام
12-قهرمان دوران جوانی:
مرحوم ابراهیم منصفی
*13- مهمترین خصوصیات اخلاقی:
زود به هم می ریزم . . .
14- مهربانی:
سعی می کنم داشته باشم
15- صداقت:
اصل اول انسانیت
16: ایمان:
تنها راز موفقیت انسان
17- عشق:
اگر باشد زندگی هم هست
18- خجالت:
اصلا خجالتی نیستم
19- عصبانیت:
خدا نکند کسی عصبانیت مرا ببیند!
20- اولین آهنگی که گوش کردی:
لالایی مادر و مادر بزرگم
21- اولین قطعه ای که خواندی:
گریه آهنگین دوران کودکی
22- ساز تخصصی:
کیبور – پیانو – گیتار - پرکاشن(و کلا سازهای کوبه ای)
23- اولین کنسرتی که رفتی:
معمولا نمی روم
24- عاشق هنر:
منبت کاری و نقاشی
25- عاشق ورزش:
پیاده روی
26- خواننده ی محبوب:
حسین جسمی( خواننده ی عرب)
27- گروه موسیقی محبوب:
همه ی گروه های محلی فعال در هرمزگان
28- هنرپیشه مرد محبوب:
پرویز پرستویی / مهران مدیری
29- هنرپیشه زن محبوب:
سوسن تسلیمی
30- اسطوره ی محبوب:
حضزت فاطمه زهرا(س) و حضرت مریم(س)
31- فیلم سینمایی محبوب:
پیشگویی های مرد شاهپرکی
32- برنامه ی تلویزیونی محبوب:
شبب های برره
33- محبوبترین ترانه:
نیایش سحرگاهان استاد شجریان
34- ترانه سرای محبوب:
استاد محمد علی بهمنی
35- کلیپ محبوب:
واقعا نمی دانم!
36- آهنگساز محبوب:
مهرداد نصرتی
37- نویسنده ی محبوب:
جبران خلیل جبران
38- کتاب محبوب:
قرآن مجید
39- شاعر محبوب:
حضرت حافظ / مولانا / پروین اعتصامی
40- کارگزدان محبوب:
مرحوم علی حاتمی
41- ورزشکار محبوب:
حسین رضا زاده
42- فوتبالیست محبوب:
علی دایی
43- تیم فوتبال باشگاهی محبوب:
تیم کوچه ی خودمان در بندر عباس
44- شخصیت کارتونی محبوب:
هرکول
45- اتومبیل محبوب(اتومبیلی که داری) :
LX - سمند LX سمند
46- پرطرفدار ترین ترانه ات :
ناصریا / پشت باغ مولوی
47- موفق ترین آلبومت :
این را از تهیه کنندگان بپرسید
48- بهترین کلیپت:
ندارم
49- فروش آلبوم هایت :
به لطف خدا هرچه آید
50- اولین کنسرتت:
تکنوازی در سال 74 و به صورت گروهی زمستان 78
51- تعداد کل کنسرت های داخلی در تهران و شهرستان ها:
فکر می کنم بالغ بر 200 اجرا شود
52- کنسرت های خارج از کشور:
مالزی ، تایلند ، امارات ، تاجیکستان ، ترکیه ، ارمنستان ، انگلیس و ...
53- مهمترین تصمیمی زندگی:
انتشار آلبوم بوی شرجی
54- اگر یک جادوگر بودی:
تمام قطره های باران و اقیانوس ها را تبدیل به اکسیر عشق و محبت می نمودم و به طور مجانی در اختیار همگان قرار می دادم.
55- بهترین کادویی که گرفتی:
زیاد گرفته ام که در بین آنها ایمانی است که از خالقم گرفته ام .
56- بهترین هدیه ای که دادی:
هدیه ای که به دل گیرنده اش نشسته باشد
57- تعطیلات آخر هفته:
معمولا آخر هفته کار داریم و تعطیلات نداریم
58- شهر محبوب:
بندر عباس / شیراز
59- کشور محبوب:
هندوستان / تاجیکستان
60- به کدام کشور های خارجی سفر کرده ای:
به تمام کشور هایی که در آنها کنسرت داشته ام.
61-بهترین دوران زندگیت:
همه ی دوران ها را خداوند ترسیم و مقدر فرموده و بهترین است.
62- بهترین دوست خانواده:
همسرم
63- بهترین دوست بیرون از خانه:
محمد ولی انصاری
64- معروفترین دوست غیر موسیقیایی:
محمد برزگر بازیکن تیم ملی
65- تیپ و مد:
به تناسب و نشات گرفته از ماهیت معلوم و موجه ، زیباست.
66- چت:
اهلش نیستم
67- سایت اختصاصی:
***68- به چه کسی حسادت کرده ای؟ :
به آنان که عاشقانه رفتند .
69- پول و ثروت:
اگر قانع باشیم و با توکل به خدا ... به اندازه می رسد.
70- معنویات:
اصول استحکام مبانی هنر
*71- باز نشستگی:
مرگ
*72- آخرین ترانه ات:
یمبو سئنه
73- مطالعه(روزنامه / مجله)
روزنامه نه ... ولی مجلات را می خوانم
*74- سیگار:
آلرژی عجیبی دارم
75- بدترین استعداد:
کم خوابی و بدخوابی
76- بدترین تصمیم زندگی ات:
کسی که خودش می داند کیست و از اعتماد من سوء استفاده کرد را چندی پیش موقت به عنوان همکارم برگزیدم . (من بهتون می گم کیه... مجید عندلیبی که ازش خیلی ضربه خورد!)
77- بدترین ترانه ای که شنیدی:
نشنیده ام
78- بدترین خواننده:
کسی که هنر دارد اما چه بسیار بی هنر است
79- بهترین خوابی که دیدی؟ :
خواب زیاد می بینم و بهترین آنها هشدار دهنده ها و اموزنده هایش است که واقعا از آنجایی که طولانی است نمی توان گفت.
80- اگر فیلمساز بودی دوست داشتی در چه موردی فیلم بسازی؟ :
درباره مطالب نوشته نشده و دیده نشده و خوانده نشده و فهم نشده
.
81- بازیگری در سینما:
به آن فکر نکرده ام چون کار سختی است.
82- موسیقی سنتی:
فرهنگ ملودیک ما
83- موسیقی راک:
سرشار از تکنیک و فن
84- موسیقی کلاسیک:
باید با درک وسیع آن را فهمید
85- ارکستر سمفونیک تهران:
امیدوارم با حمایت های اخیر روند رو به رشدی داشته باشد که خواهد داشت(انشاالله)
86- آرزوی دست یافتنی:
انتشار کاست معنوی ام (که متاسفانه دست نیافتنی شد!)
***87- آرزوی محال:
آرزوی وجود نداشتن!!
*88- زندگی:
یادگیری فهم و تجربه کردن پروردگارمان
**89- مرگ:
تولدی شیرین!
90- بهترین کنسرت:
تهران 80-81-83 و قزوین 83
91- بهترین کنسرت خارجی:
تایلند(80) و تاجیکستان(83)
92- بهترین جازیست ایران:
سید بهنام ابطحی
93- بهترین دوست خواننده:
سعید شهروز / مجید اخشابی / پیروز قدم زنی
94- فنی ترین خواننده پاپ:
در حدی نیستم که بتوانم فنون برتر را تشخیص دهم
95- بهترین تنظیم کننده:
بهروز صفاریان
96- بهترین دوستان بازار موسیقی:
برادران علمشاهی
97- نقطه ضعف عمومی:
زیاد شکمو هستم
99- بهترین قطعه آلبوم هایت:
یا فاطمه بنت نبی (س)
100 – سخن آخر:
یا زهرا ما را داشته باش.
--------------------------------------پایان---------------------------------------
سوم اینکه این شماره ها رو یه جور دیگه نگاه کن ...
68.71.72.78.76.86.87.89.74.100
و چهارم این مصاحبه دقیقا در آذرماه 84 صورت گرفته دقیقا یک سال قبل از ....
امیدوارم از این اطلاعات استفاده ی لازم را برده باشید . ارادتمند شما. . .
نام نویسنده این مطلب به دلیل عدم رضایت ایشان نوشته نشد.
-----------------------------------------------------------------------------------
با تشکر از این دوست خوبمون بابت ارسال این مصاحبه چند تا نکته رو بگم و یا علی..
۱: آهنگ جدید تو رو می خوام ناصریا رو می تونین ازاینجا دانلود کنید.
۲: کسایی که دوست دارند جزء گروه ناصریا باشند تو کامنتها ایمیلشون و حتما ذکر کنند که اونها رو جزء گروه ناصریا قرار بدم که یک سری مزایای ویژه داره از جمله ارسال آهنگ عکس خبر و آپدیت وبلاگ و ....
۳: مطلب عکس خاطره و هر چیزی که فکر می کنید به درد وبلاگ می خوره برای من میل کنین تا بعد از بررسی و ویرایش احتمالی با نام خودتون توی وبلاگ قرار بدم.
---------------------------------------------------------------------------------
راستی یه خبر خوبم دارم براتون نوید (پسر ناصر) از امروز(شنبه) میره دانشگاه (کارشناسی نرم افزار کامپیوتر)
از همین جا برای نوید عزیز آرزوی موفقیت و شادکامی می کنم.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اطلاعیه: برای عید نوروز می خوام یک لوگوی مناسب برای وبلاگ بذارم از دوستان خواهشی دارم هر کس می تونه لوگوی مناسبی تهیه کنه لطفا برای من میل کنه.
دوم این که پستی خواهم داشت با نام جاوید ناصریااز مجموعه حرفهای شما .
می تونید حرفاتون درد دلاتون و هر مطلبی که به ذهنتون می رسه برای من کامنت بذارید یا میل کنید که بهترینهاشون انتخاب می شن و توی این پست قرار خواهند گرفت.
***جاوید ناصریا***
نوشته شده توسط گل مینا در روز شنبه 12 اسفند ماه سال 1385 ساعت 00:16 AM
پیوند | چاپ | اگرنقد یا نظری داری کلیک کن [62]
مصاحبه با ناصرعبداللهی : مصاحبه با ناصر عبداللهی اردیبهشت ۸۴
منبع:نشریه ترانه ماه
این مصاحبه ای است که اردیبهشت 84 با همکاری دوست و همکار خوبمان کیارش حسن زاده با ناصر انجام شد و در نشریه ترانه ماه به چاپ رسید. این مصاحبه را با اندکی تلخیص بخوانید
ناصر جان بیوگرافی کامل:
ناصر عبداللهی هستم. متولد مسجد بلال شهر بندرعباس. ساعت 10:15 روز ده ماه ده سال 1349.
نام پدر : عبدالرحمن . شماره شناسنامه 743. دارای چهار فرزند به نام های نوید- نازنین- نامی -نینا
موسیقی را از کی شروع کردی و چگونه؟
از دوران نوجوانی و با تدریس برادر بزرگترم. از سن 13 سالگی خواندن را شروع کردم. گذشت تا سال 1374. البته قبل از آن فعالیت های زیادی در امور فرهنگی استان داشتم. در سال در سال 74 با برنامه صبح به خیر
ایران در تلویزیون به مردم معرفی شدم. با آهنگ های ابوالفضل و فاطمه بنت نبی.
اولین آلبوم آلبوم حقیقت نام دارد که ترانه بهار بهار را من خوانده بودم که این آلبوم کاری بود مشترک با 7-6 نفر از خواننده های همکار و عزیزم.
آلبوم هایی که تا به حال داشتی؟
سال 78 به طور کلی می شه گفت آغاز کار حرفه ای ام بود و به طوری که خودت می دونی با
انتشار کاست عشق است با اشعار زیبای استاد غزل ایران محمد علی بهمنی، بعد آلبوم دوستت دارم
با آهنگسازی و تنظیم خوب بهنام ابطحی در پاییز 79 وارد بازار شد و با ترانه ناصریا عملاً
توانست ناصر عبداللهی را بیشتر و بیشتر به مردم معرفی کند، به هر حال لطف مردم در آن تاریخ به تناسب آغاز دوباره موسیقی پاپ در کشور شامل حال من شد.
خوب، ادامه بدهیم. بعد از دوستت دارم؟
بعد از دوستت دارم به هر حال مسئولیت من در قبال مردم سنگین تر شد، در عین حال که احساس مسئولیت زیادی در قبال خطه جنوب و ماهیت موسیقی معنوی که من به دنبالش می گشتم به وجود آمد. مجموعه ای به نام بوی شرجی در سال 1381 روانه بازار کردم، به هر حال این آلبوم بنابه
دارا بودن مخاطبان خاصش توانست به آنچه که خودم در نظر داشتم برسد. نیاز جامعه به تغییر
روحی جوانان و توجه ویژه من به جذب علایق و سلایق قشر سنی که به هر حال انواع مختلفی از
موسیقی را می طلبد! به این دلیل در واپسین ماه های سال 82 یعنی دی ماه، آلبوم هوای حوا با تمی جوان پسند به بازار عرضه شد که همان طور که می دانید آلبوم موفقی بوده است.البته خدا می داندکه این موفقیت را به هیچ عنوان برای خود نمی دانم،
چرا که اگر یک کار خوب با محتوای خوب و کیفیت خوب و در کل با جمع بندی خوب بتواند خواسته های موسیقی کشور را ارضا کند،
برای من بس است.
حال می خواهد خواننده این کار ناصر عبداللهی بدصدا باشد یا دوستان هنرمندی
که اکنون در حیطه موسیقی فعالیت دارند
چرا گفتی ناصر عبداللهی بدصدا، با این که خودتم از تعداد دوستداران صدات آگاهی داری؟
نه بابا! این جوری هم که فکر می کنی ناصر عبداللهی عددی نیست. مردی از خطه بندرعباس و
خدمتگزار همه آنهایی که موسیقی را دوست دارند. از قول من بنویس ناصریا کوچک همه مردم
ناصر جان تعداد کنسرت هایی که تا حالا داشتی یادت هست؟
البته اطلاعات دقیق این سوال را از مدیر برنامه هام بپرس. ولی می دونم که در اغلب شهرها کنسرت برگزار کرده ایم و حداقل سالی یک بار هم در خدمت تهرانی های عزیز هستیم.
چندین اجرا هم در خارج از کشور داشتیم. انگلستان، مالزی، تایلند، امارات، تاجیکستان و ارمنستان، کشورهایی بوده اند که گروه ناصریا تا کنون در آنجا اجرای برنامه داشته است.
با توجه به فقدان سالن های مناسب و گرانی سالن های تهران، واقعاً چه تصمیمی خواهی گرفت؟
والا می ترسم رفته رفته از لحاظ برگزاری کنسرت شرمنده مردم شویم، چون که با این محدودیت هایی که هست امکان برگزاری کنسرت مطلوب وجود نخواهد ندارد.
اگر بخواهیم در تهران کنسرت بگذاریم، حداقل قیمت بلیط بلیط باید 15000 تومان باشد تا هزینه های آن درآید. حال هزینه های مربوط به نوازنده ها، تمرین و غیره به کنار.
به همین ترتیب در شهرستان ها هم قیمت بلیط و
محدودیت های سالن را روبروی خود داریم. اما با همه این اوصاف به دلیل این که فقط و فقط خودمان را مدیون مردم می دانیم و قطعاً مسئولیتی در قبال آن داریم.
با مدیر برنامه هایم از سال پیش تصمیم گرفتیم پس از این کنسرت هایمان را خودمان اجرا کنیم تا نگرش صرفه اقتصادی که توسط تهیه کننده ها در این اجراها وجود دارد زدوده شود و کار به عنوان یک کار فرهنگی تلقی
گردد، نه یک کار اقتصادی.
اگر از من بپرسی که امروز آرزوی برگزاری چه کنسرتی را دارم،
باور کن می گم آرزو دارم یک سالن استاندارد و خوب در یکی از مناطق محروم وجود داشته باشد که جمعیت بسیاری را در خود جای دهد تا بتواند برای کسانی که واقعاً علاقه مندند ولی توانایی هزینه ورود به کنسرت را ندارند، اجرای برنامه رایگان داشته باشم.
آن هوادار من که توانایی خرید
بلیط را ندارد، چه گناهی دارد و واقعاً هزینه های گزاف برگزاری هم این اجازه را نمی دهد که من بتوانم کنسرت بران آنان اجرا کنم، ولی باور کن آن چیزی که گفتم، آرزوی منه.
تو یه جورایی جزو سری اولی هایی هستی که وارد موسیقی پاپ ایران شدند، در حال حاضر از همکارانت با کدام یک ارتباط دوستی و هنری داری؟
من واقعاً بگم خدمت همه هنرمندان چه آنهایی که اول بودند، چه جدیدترها ارادت دارم. این را حداقل خودت می دونی، ولی می دونم که شاید دوستان دیگری از من دور شده باشند، دیدن و دیدار
هر هنرمندی جزو بهترین لحظات زندگیم است. چندی پیش که در سالن میلاد برنامه داشتیم با آقای
گلریز روبرو شدم که از خواننده های قدیمی کشور است و واقعاً خوشحال شدم.
سعید شهروز یکی از دوستان خوب من است که البته او هم از قدیمی ها محسوب می شود
الگوی هنری داشتی یا قبل از این که خوانندگی را به طور رسمی شروع کنی، طرفدار صدای خاصی بودی؟
به طور صد در صد هیچ کدام از آنها نبوده، بلکه همیشه سعی کردم توانمندی ها و تاکتیک های فنی
هر یک از افرادی که می توانستند به نحوی به بهترین شکل آن را به اجرا برسانند را تمرین کنم،
ولی خوب نمی شود بندرعباسی بود و از مرحوم ابراهیم منصفی نگفت. مردی که می توان او را
سنبل ملودی های ماندگار و تاٌثیر گذار قلمداد کرد. همیشه سعی کرده ام و می کنم در فعالیت های هنری ام، یاد و نامی از او داشته باشم.
تا حالا چند تا آهنگ جمعاً خواندی؟
الان خاطرم نیست، ولی به غیر از کارهای منتشر شده، تعداد زیادی کار برای خودم ساختم و خواندم
که واقعاً نمی توانم آمار دقیقی را بگم که البته همه این کارها را اگر عمری باقی باشه به یاری خدا در آینده سعی می کنم انتشار دهم.
به غیر از خوانندگی شغل دیگری داری؟
کار من به طور حرفه ای منشعب از موسیقی است. نه شغل دیگری ندارم. کنسرت، کاست، آهنگسازی و تنظیم واقعاً محل درآمدم است...
یادش جاودان.
با تشکر از دوست خوبم ویدا که زحمت ارسال این مطلب و کشید.
نوشته شده توسط گل مینا در روز چهارشنبه 4 بهمن ماه سال 1385 ساعت 02:20 AM
پیوند | چاپ | اگرنقد یا نظری داری کلیک کن [17]
برای خواندن مطالب پیشین بر روی عنوان مورد نظر کلیک کنید
|